
آیا فوبیای چاقی تنها دلیل من برای داشتن ناخنهای بلند بود؟

مقدمه
به ستون «منحنی یادگیری» خوش آمدید؛ ستونی ماهانه که در آن تجربه پیچیده پذیرش بدن خود در جهانی که گویی نمیخواهد تو را بپذیرد، بازگو میشود. این ماه، نیکولا متوجه میشود که رابطه عشق-نفرت او با ناخنهای اکستنشندار بلند، در واقع ناشی از شرم پنهان از چاقی بوده است.
آغاز سفر ناخنها
هر بار که روبهروی ناخنکار مینشینم، فوراً شروع به توضیح درباره کوتیکولهای جویدهشدهام، ناخنهای شکنندهام، و پوستم که اغلب با کبودی، سوختگی یا بریدگیهایی همراه است که حتی یادم نمیآید از کجا آمدهاند، میکنم. شرمی که در این لحظات حس میکنم دقیقاً همان چیزیست که دوباره من را برمیگرداند: تحمل این شرمندگی در ازای داشتن مجموعهای تازه از ناخنهای بلند، بادامیشکل و مرتب، تا وقتی که دوباره برگردم به ناخنهای کوتاه و آسیبدیده.
مشکل واقعی زیر ناخنهای بلند
در حرفه من، نوعی انتظار نانوشته برای همیشه مرتب بودن (در معنای واقعی کلمه) وجود دارد. بعد از حدود ۱۵ سال مانیکور گرفتن، حالا متوجه شدهام که زیر تمام این مشکلات ظاهری قابل حل با مراقبت ناخن، یک عدماعتمادبهنفس بزرگتر پنهان شده: خودِ دستانم.
هیچکس تاکنون مستقیماً به من نگفته که دستهایم زشتاند، اما همیشه اولین توصیفی که درباره آنها در ذهنم نقش بسته، «دستهای مردانه» بوده است. کف دستم پهن و مستطیلی است، انگشتانم کوتاهتر و گوشتیتر از آن چیزیاند که فکر میکردم باید باشند، و مفاصل بزرگی دارند. همیشه عاشق انگشتر بودم، اما خریدشان برایم موضوعی دردناک بود تا زمانی که در اواسط بیستسالگیام شروع به خرید انگشترهای سایز خاص و unisex کردم.
اما اگر ناخنهایم بلند نباشند، جرأت نمیکنم انگشتر بزنم، مبادا توجه ناخواستهای به دستانم جلب شود.
اکستنشن ناخن یا ابزار پنهانسازی؟
من عاشق فرم بادامی یا بیضیشکل ناخن هستم که چند میلیمتر از نوک انگشتانم بیرون بزند، و برای رسیدن به این فرم ناخن، هزینه، زمان، و سلامتی ناخنم را فدا کردهام. چون از کودکی استرس داشتم و ناخون می جویدم، هرگز نتوانستم ناخن طبیعیام را بلند کنم، پس خودم یاد گرفتم که در خانه اکستنشن ژل نرم بزنم. با اینکه عاشق صدای تقتق دلپذیر ناخنهای بلندم هستم، اما واقعاً از داشتنشان متنفرم!
آنها باعث میشوند نتوانم دکمه شلوار ببندم یا تایپ کنم، زیرشان خاک جمع میشود، و وقتی اندکی رشد ریشه دارند، دیگر برایم زشت میشوند. خیلی وقتها بعد از یک هفته شروع به کندنشان میکنم، و این باعث آسیب بیشتر به ناخن طبیعی میشود.
و باز هم تکرار میکنم… ناخنها را میپوشانم تا از خجالت نجات پیدا کنم… اما این یک چرخه معیوب است.
روشن شدن حقیقت از دل تیکتاک
تا اینکه یک روز، اتفاقی ویدئویی در تیکتاک دیدم. یک اینفلوئنسر ناخن گفت: «دستهام لاغرتر به نظر میرسند چون ناخنهام بلندن، نه اینکه واقعاً لاغر شده باشن.» بعد رفتم جستوجو کردم: «ناخن بلند، انگشتان باریک». دیدم چقدر محتوا درباره «ناخنهایی که انگشتان را لاغر نشان میدهند» وجود دارد.
اعترافی صادقانه به فوبیای درونی
و فهمیدم… بله، باز هم پای فوبیای چاقی در میان است.
درست است، علاقه به فرمهای بیضی و خطوط بلند امری طبیعیست، اما در مورد من این میل، ریشه در ترس از چاق دیده شدن دارد. ناخودآگاه تمام بدنم را، حتی دستانم را، زیر سلطه این شرم درونی قرار دادهام.
اما حالا؟ من دیگر آن میل وسواسگونه برای داشتن ناخنهای بلند را ندارم. برای مراسمها یا قرارها، فقط از ناخنهای فشاری کوتاه استفاده میکنم. حتی دارم لذت میبرم از اینکه با ناخنهای کوتاه، انگشتر به دستم کنم و از خانه بیرون بروم، بدون اینکه ترس قضاوت شدن داشته باشم.
و واقعاً، داشتن دستان بزرگ مزایای خودش را دارد! از ورزشکار بودن گرفته تا اینکه بتوانم همه وسایلم را با یک دست حمل کنم. حتی وقتی با پسرم دست میدهم، اندازه دستهایمان متناسب است.
دستهایی که حالا دوستشان دارم
من دیگر نمیخواهم دستانم ظریف یا زنانه به نظر برسند. نمیخواهم.
ممکن است هنوز به این سطح نرسیده باشم که با افتخار درباره دستانم حرف بزنم، اما برای اولین بار دارم احساس اعتمادبهنفس بیشتری میکنم. و ناخنهایم؟ آنها حالا سالمتر از همیشهاند.
منبع: Allure
اشتراک گذاری